فاطمه جان گریه نکن!
على بن هلال از قول پدرش مى گوید:
هنگامى که پیامبر خداصلىاللهعلیهوآله در بستر بیمارى – که به رحلت ایشان منجر شد – قرار داشت، براى عیادت به خدمت شان شرفیاب شدم.
حضرت فاطمهعلیهاالسلام بر بالین حضرتصلىاللهعلیهوآله نشسته و مى گریست، تا این که صداى گریه حضرت زهراعلیهاالسلام شدت گرفت. پیامبرصلىاللهعلیهوآله سرشان را به طرف زهراعلیهاالسلام بالا برده و فرمود: عزیز دلم! فاطمه جان! چرا گریه مى کنى؟!
حضرت زهراعلیهاالسلام عرض کرد: از ضایعه اى که بعد از شما است مى ترسم.
حضرتصلىاللهعلیهوآله فرمود: عزیزم! آیا نمى دانى که خداوند کاملا بر احوال زمین آگاه است و در یک نظر پدرت را به رسالت مبعوث نمود، و بر اساس همان آگاهى، در نظر بعد، شوهرت را برگزید، و به من وحى کرد که تو را به نکاح او در آورم.